ثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:النازثمره عشق بابا محمدو مامان سمیرا:الناز، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

الناز دخمل ناز مامانی و بابایی

شیطنت های جدید الناز

الناز خانم وابستگیش به باباش روز به روز بیشتر میشه.اگر بابایی خونه باشه و الناز ببینتش حسابی جیغ و داد راه میندازه تا بغلش کنه و از بغل بابایی برای همه میخنده. وقتی هم که بابایی کار داشته باشه و بخاد از خونه بره بیرون باید یا جلوی چشماش را بگیریم یا سرش را به چیزی گرم کنیم تا متوجه نشه. متاسفانه علاقه شدیدی به چنگ زدن و مو کشیدن پیدا کرده و فقط کافیه دستش به صورت کسی که بغلش کرده برسه شروع میکنه به چنگ زدن. مامانی و بابایی خیلی باهاش نازی کردن را تمرین کردن اما بعد از تمرین دوباره کار خودش را میکنه.اگه بغل من باشه اینقدر دستش را میکشه تا به موهام برسه و محکم میکشه. چندروزی هم هست که یاد گرفته با دهنش بشکَن بزنه.  با غذا خور...
31 فروردين 1392

اولین حریره بادام الناز

زندگی مامان دیروز اولین حریره بادام را خورد  نوش جونش وروجک خیلی شیطون شده و بازیگوش و درست شیر نمیخوره و فقط کافیه کوچکترین صدا را بشنوه یا کسی اطرافش باشه دیگه حواسش کاملا میره اون سمت و دیگه خبری از شیر خوردن نیست      بفرمایید ادامه   ...
19 فروردين 1392

اولین غلت زدن الناز

نفس من چند وقتی شروع کرده به غلت زدن و تا وقتی که بیداره یک لحظه هم اروم نمیگیره و فقط در تلاش برای غلت زدن واینقدر این کار را میکنه که دیگه خسته میشه و یک چرت میخابه و وقتی بیدار میشه دوباره شروع میکنه.همیشه هم دستش زیر سینش جا میمونه و شروع میکنه به نفس نفس زدن تا دوباره صافش کنیم . وقتی میخابه هم ۹۰درجه و گاهی ۳۶۰درجه تغییر حالت میده و دیگه سرجای اولش نیست.     الناز غلت زده   الناز خسته و خوابیده الناز مات برده ...
19 فروردين 1392

8ماهگی

خوشگل مامان     ماهگیت مبارک.    جیگر مامان کلمه مامان و بابا را به راحتی میگه. خیلی شیطون شده و با روروئک به هر سمت خونه که میره اینقدر تلاش میکنه و بالا و پایین میپره تا به اون چیزی که میخاد برسه. عاشق بیرون رفتن شده واینقدر دَ دَ میگه تا لباس بهش بپوشونیم و ببریمش بیرون تازگی ها یاد گرفته یک کوچولو بدون تکیه گاه بشینه و اگه حواسش را با گوشی پرت کنیم خوب میشینه ولی اگه باباش را دید خودش را ول میکنه تا بره بغل بابایی ش. هنوزم از دندان های خانمی خبری نیست.از سینه خیز رفتن خبری نیست. فقط اگر بذاریمش با روروئک بدو بدو میکنه   ...
18 فروردين 1392

13بدر

١٣بدر خدارا شکر اذیت نشدی و با اینکه من و تو از بقیه جدا و توی ماشین بودیم بیشتر ولی خیلی بهمون خوش گذشت.بابایی صندلی عقب را واست کاملا مجهز کرده بود و مثل تخت خواب شده بود واست. زیاد نمیشد بیرون بریم اخه کمی سرد بود و باد می اومد.فقط گاهی واسه عکس گرفتن از ماشین پیاده میشدیم.               واینجا هم عقب ماشین که جایگاه عزیز مامان بود.       ...
14 فروردين 1392